۵ مهارت نرمافزاری که هر طراح محصولی باید مسلط باشد
اگر شما یک طراح محصول هستید و یا علاقهمندید که وارد این حرفه شوید، باید بدانید که برای موفقیت در این زمینه، فقط داشتن نمونه کار چشمگیر و دانستن ریزهکاریهای تکنیکی کافی نیست.
این مطلب که از وبسایت دریبلداتکام برای مخاطبان خانۀ فتوشاپ ترجمه شده، از زبان Eugen Eşanu یک طراح UI/UX و استراتژیست با ۷ سال سابقۀ فعالیت در این زمینه است. او در این مقاله در مورد چند مهارت نرم (Soft Skill) صحبت میکند که معتقد است هر طراح UI/UX برای موفقیت در حرفۀ خود به آنها نیاز دارد. پس با ما همراه باشید و ۵ مهارت نرمافزاری برای یک طراح محصول را از زبان این طراح بخوانید.
در این صفحه میخوانید:
مقدمه
من یک بار از دوستی که برای یک برند شناختهشدۀ بزرگ کار میکرد پرسیدم که برای استخدام نیروهای جدید بیشتر دنبال چه افرادیست؟ او گفت: افرادی با مهارتهای ارتباطی عالی و با نمونه کارهای باکیفیت که به مهارت خود اعتماد دارند. او همچنین توضیح داد: وقتی که روند کار به مرحلۀ سختتر خود میرسد و مشکلات زیاد میشوند، مهمترین چیزی که یک شرکت نیاز دارد کسی است که بتواند با گروه ارتباط شفاف و راحتی داشته باشد و خود را با مسیر اهداف گروه هماهنگ کند.
حق با اوست! ممکن است شما نمونه کارهای عالی داشته باشید، اما بیشتر از هر چیز دیگری مهارتهای ارتباطی شما میتواند شما را از دیگران متمایز کند. به عنوان یک طراح احتمالاً در مورد یک سری از مهارتها همیشه شنیدهاید؛ مثل رابطۀ دوستانه با گروه، تفکر قوی در طراحی، داشتن جنبۀ انتقادی، نحوۀ درست تحقیق کردن و … . اما کمتر کسی در مورد مهارتهای دیگری که نقش اساسی در موفقیتان دارند، به شما گوشزد کردهاست.
اعتماد به نفس، نظم و ارتباط خوب مهارتهای مهمی هستند که یک طراح محصول باید روی آنها بیشتر کار کند. به همین دلیل در این مقاله میخواهم در مورد جزئیات این ویژگیها صحبت کنم. سعی کنید ۵ مهارت زیر را در خود تقویت کنید تا نظر کارفرمایان یا مشتریان خود را جلب کنید.
به عنوان یک طراح محصول باید اطلاعات لازم را توضیح دهید
همیشه در مورد الزامات پروژه، اهداف تجارت، روند کار، چشمانداز محصول و …توضیح دهید. فرقی نمیکند که مخاطب شما مشتری، دوست، پروداکت منیجر (مدیر محصول) و یا توسعهدهندۀ شماست؛ همیشه باید در مورد مسائل مهم توضیح دهید. وقتی که روی یک پروژۀ پیچیده کار میکنید، بهخصوص اگر افراد کافی ندارید و یا دورکاری میکنید، مهمترین نکته این است که وقتی مثلاً شما میگویید “X”، تمام اعضای گروه منظور شما را بفهمند.
باید در برقراری ارتباط خود ثابتقدم باشید. چرا که دیگران چیزهایی را که هفتۀ پیش از شما شنیدهاند بهسرعت فراموش میکنند. پس حداقل یک بار در هفته توضیحات لازم را به اعضای تیم بدهید و یادآوری کنید که اهداف این کسبوکار یا محصول چیست، اگر مشکلی پیش بیاید چه راه حلی برای آن وجود دارد و بیشتر حواستان به چه چیزهایی باید باشد.
اگر فکر میکنید این اطلاعات بدیهی است و اعضا آنها را میدانند، در اشتباهید! باید حتماً این اطلاعات را برای آنها بنویسید یا به آنها بگویید.
همین مورد در مورد روند طراحی شما هم صدق میکند. دیگران نمیدانند شما به عنوان یک طراح محصول چه کار میکنید و تأثیر کار شما چیست. همیشه در مورد کاری که در حال انجام آن هستید توضیح دهید (و اگر لازم است دوباره توضیح دهید) تا آنها بتوانند به شما اعتماد کنند.
اعتماد به نفس داشته باشید
در اولین تجربۀ کاری من، قرار بود داشبورد محصول (که یک ابزار برای مدیریت اطلاعات است) را که طراحی کرده بودم، برای اعضای گروه ارائه دهم. بعد از گذشت ۱۵ دقیقه از جلسۀ ارائه، اعضای دیگر شروع کردند به نظر دادن و انتقاد کردن و بحث و گفتوگو شروع شد و من کنترل همه چیز را از دست دادم. بحث به سمت بازار کشیده شد و موضوع پروژۀ من به کنار رفت و من فقط نقش یک شنونده را پیدا کردم. این اتفاق افتاد، چون من به خودم اعتماد نداشتم و در نتیجه نتوانستم توجه دیگران را به اندازۀ کافی جلب کنم.
اکثر طراحان به ارزش و مهارت کار خود اعتماد ندارند. این طراحان دائماً با سندروم ایمپاسر سروکله میزنند (این سندروم باعث میشود که فرد موفقیت خودش را نتیجهٔ خوششانسی، زمانبندی خوب یا فریب دادن دیگران بداند و این موضوع که خود فرد باهوش یا تلاشگر است برای خودش قابل قبول نیست). اما باید بدانید که اگر راهحلها به طور طبیعی و راحت به ذهن شما میرسند، معنی آن این نیست که شما دیگران را فریب میدهید و یا این از روی شانس و اتفاقی است. بلکه این نتیجۀ مهارت و استعداد و دانش شماست.
اگر به خودتان شک داشته باشید، این شک در کار شما منعکس خواهد شد. در چنین شرایطی وقتی کارتان را ارائه میدهید، بهراحتی با نظرات و انتقادات دیگران خودتان را میبازید. از طرفی چون خودتان به کارتان اعتماد ندارید، آنها هم شما را جدی نخواهند گرفت. بنابراین ارزش کار خود را بدانید و به کارتان باور داشته باشید.
راجع به همه چیز سؤال بپرسید
بزرگترین ضررهای زندگی کاری من، به این دلیل بود که سؤالات ضروری و هدفمند را نمیپرسیدم. زمانی که تازهکار بودم، نمیتوانستم درک کنم که چرا شرکتها هنگام تصمیمگیریهای مهم برای محصولات، طراحان را جدی نمیگیرند. من در چندین استارتآپ کار کردم و این نگرش کمابیش در تمام آنها یکسان بود. بعدازاین که تمام مسیرها و راهحلها توسط تیم مدیریت مشخص میشد، در آخر فقط بهصورت فرمالیته نظر طراح را میپرسیدند.
چند سال بعد فهمیدم که باید شیوۀ مکالمه را عوض کنم و بهجای این که همیشه ایده و نظر آنها را بی چون و چرا قبول کنم، بپرسم: “این راه حل دقیقاً برای چه مشکلی بوده؟ آیا این راه حل بهترین است و ما را به هدف میرساند؟”. بهتر است بدانید ما طراحان میتوانیم خودمان دیدگاهها را نسبت به نقش یک طراح عوض کنیم. پرسیدن سؤالات مهم و درست و به شکل مناسب، باعث میشود که یک گفتوگوی کاری مؤثر داشته باشید. اگر شرایط مشابهی دارید مطمئن باشید که با گذشت زمان، صبر و سختکوشی میتوانید جایگاه خود را به عنوان یک طراح پیدا کنید.
چه سؤالاتی باید بپرسید؟
وقتی در مورد یک مشکل صحبت میکنید، هیچوقت به تعریف اولیۀ آن مشکل بسنده نکنید. سعی کنید که مشکل واقعی (مشکلی که در پس مشکل اول است) را با پرسیدن چند سؤال مثل موارد زیر بفهمید:
- مشکل اصلی که ما سعی داریم آن را حل کنیم چیست؟
- آیا این واقعاً یک مشکل است؟
- آیا ارزش این را دارد که برای حل آن وقت صرف کنیم؟
- چه مشکلات دیگری را میتوانیم حل کنیم که اهمیت بیشتری برای مشتریان دارند؟
- اگر این مشکل را حل نکنیم، آیا محصولمان شکست میخورد؟
- آیا حل این مشکل ما را به هدف محصولمان نزدیکتر میکند؟
حالا روند حل مشکل را بررسی کنید
پس از این که در مورد مسئلۀ مورد نظر به طور کلی بحث کردید، حالا نوبت آن است که در مورد حل این مشکل برای رسیدن به اهداف تجاری گفتوگو کنید و سؤالات زیر را طرح کنید:
- اهداف تجاری ما چه چیزهایی هستند؟
- با حل کردن این مشکل کدام یک از اهداف تجاری محقق میشود؟
- اعضای اصلی گروه دربارۀ این ایده یا پروژه چه نظری دارند؟
- KPI (شاخص کلیدی عملکرد که برای درک میزان خوب بودن عملکرد گروه استفاده میشود) رسیدن به اهداف چیست؟
- هزینۀ رسیدن به این اهداف چه قدر است؟ ( از لحاظ مالی، زمانی و …)
- چگونه میخواهیم به هدف اصلی برسیم؟
- آیا برای این پروژه منابع کافی وجود دارد؟ اگر زمان بیشتری برای آن بخواهیم، آیا این زمان راداریم؟
- چه خطرات و احتمالاتی در مسیر این هدف وجود دارد؟
- اگر رسیدن به این هدف ( تولید محصول، تغییر یک ویژگی، تغییر رابط کاربری و …) کار اعضای دیگر گروه را تحت تأثیر قرار میدهد، آیا نظر آنها را در این مورد میدانید؟
باید بتوانید خط فکری خود را توضیح دهید
مهمترین خصوصیتی که من برای استخدام طراح محصول به آن اهمیت میدهم، توانایی او در صحبت کردن راحت و شفاف و توضیح خط فکری اوست.
وقتی که در یک مصاحبۀ کاری برای استخدام هستید و یا زمانی که طراحی خود را ارائه میدهید، مخاطبان شما از شما سؤالاتی میپرسند که هر چه پاسخهای عمیقتر و واضحتری به آنها بدهید، آنها با خط فکری شما بهتر و بیشتر آشنا میشوند. سؤالاتی مثل سؤالات زیر که بهتر است از قبل به جواب آنها فکر کنید:
- چه فکری در مورد راه حل خود میکنید و چرا؟
- فکر میکنید چه چیزی در راه حل شما توجه ما را جلب میکند؟
- چه چیزی شما را به این نتیجه رسانده است؟
- آیا گزینههای دیگر را هم در نظر گرفتهاید؟ چه گزینههایی؟
- چرا آن گزینهها را حذف کردید؟
- آیا ممکن است این راه حل عواقبی داشته باشد؟
- نظر کاربران دربارۀ این راه حل چیست؟
- آیا شخصاً با کاربران صحبت کردید؟
مردم زمانی به یک شخص اعتماد میکنند که او را شناخته باشند. برای شناخت افراد باید نحوۀ تفکر و عملکرد آنها را ببینید و بشنوید. بنابراین فراموش نکنید که هر چه قدر بتوانید نحوۀ تفکر خود را برای آنها روشنتر کنید، اعتماد بیشتری به دست خواهید آورد.
به درک شهودی خود اعتماد کنید
ما در دنیایی زندگی میکنیم که هر تصمیمی مبتنی بر دادههای مشخص است و این یعنی کمتر به قدرت شهودی خود اعتماد میکنیم. تصمیمگیری مبتنی بر شهود، غالباً بیپروا و شخصی و غیر قابل اتکا به نظر میرسد. اما من اگر مجبور باشم بین اعتماد به درک شخصی خودم از یک مسئله و یا داشتن مجموعهای از دادهها یکی را برای طراحی بعدیم انتخاب کنم، قطعاً قدرت شهودی خودم را انتخاب میکنم.
با وجود توضیحات بالا، اگر بعد از طراحی، دادهها نشان دهند که کاربران از طراحی من راضی نیستند، من حتماً دادهها را جدی میگیرم و مشکل را حل میکنم. اما فراموش نکنید، اگر یک ویژگی خاص را فقط برای این که تعدادی از کاربران آن را درخواست کردهاند در طراحی خود بگنجانید، با این کار احتمالاً طراحی شما نتیجۀ منسجم و درستی نخواهد داشت. چرا؟ به این دلیل که وقتی به دنبال ویژگیهای پراکندهای که هر کدام بهتنهایی مورد رضایت تعدادی از کاربران بودهاند باشید، از هدف نهایی محصول خود جا میمانید. در چنین شرایطی طراحی محصول شما پر از ویژگیهای غیر ضروری میشود که فقط روند کار را طولانیتر میکند، آن هم بدون یک نتیجۀ منسجم و کاربردی!
برای این که به دیگران ثابت کنید که درک شهودی شما میتواند نتیجهبخش باشد، اعتماد به نفس و توانایی برقراری ارتباط به کمکتان میآیند. اگر شما روش خود را قبول دارید، پس باید بتوانید توضیح دهید که چرا به این رویکرد رسیدهاید و چرا موافق دنبال کردن دادهها نیستید. توضیح دهید، نشان دهید و اثبات کنید!
نتیجۀ نهایی در هر کاری وابستگی زیادی به میزان روشن بودن مسیر و هدف دارد. وقتی قصد و نیت شما به عنوان یک طراح محصول از یک تصمیم روشن باشد، در حقیقت هدف شما هم روشن خواهد بود.
صحبت پایانی
در نهایت به طور کلی میتوان گفت برای این که یک طراح محصول موفق باشید باید:
- از استفادۀ بیش از حد از اصطلاحات تخصصی و پیچیده دوری کنید و مختصر و مفید صحبت کنید
- وقت خود را برای گنجاندن ویژگیهای بیخاصیت در محصول تلف نکنید
- همیشه با گروه در ارتباط باشید، چه حضوری و چه غیر حضوری
- اطلاعات لازم را برای گروه توضیح دهید و تکرار کنید
- سؤالات درست و مناسبی بپرسید و به جواب آنها هم فکر کنید
فراموش نکنید که یک ذهن به هم ریخته، باعث به وجود آمدن روابط و محصول به هم ریخته خواهد شد. در نتیجه همیشه سعی کنید که به هم ریختگی را از فکر خود پاک کنید تا به نتیجۀ درست برسید.
مطالب مرتبط:
درباره ریحانه نصیری
توی دانشگاه آیتی خوندم و به فضای وب و گرافیک خیلی علاقه دارم. به نظرم دنیای وب و گرافیک بیانتهاست و من تلاش میکنم سهمی توی نشون دادن بخشی از اون به شما داشتهباشم.
نوشته های بیشتر از ریحانه نصیری
دیدگاهتان را بنویسید